گفتـــم: خدایا! سؤالــــى دارم ...
گفتـــــــ : بپرســـــــ ...
پرسیـــــدم: چرا وقتــــــى شــــــادم همه با من میخنــــدند ،
ولى وقتـــــى ناراحتم كســـــى با من نمى گرید ؟!
جواب داد: شادىـــــــــ ها را براى جمـــــــع كردن دوست آفریده ام
ولــــــى غم را براى انتخاب بهترین دوســـــــت ....
هي رفيق! بازيه خوبي بود بس است ديگر شمشير ها را زمين بگذاريم خسته شدم بيا بيا دستت را به من بده اما صبر كن! چرا دست تو خونيست؟؟ چرا پشت من ميسوزد رفيقم؟؟
از هر کس نامم را پرسند ؛ گویند ولش کن؛
مرد بد نامیست؛ رفیق باده و بنگ است
عجب دارم تو اینها را نمی دانی؟
تمام شهر میدانند
برو ؛ برو از من گریزان شو
برو با دیگری هم عهد پیمان شو
قصه ی من قصه ی درد است ؛
قصه ی رنج است؛
قصه ی اندوح یک مرد است .
رفیقی دستشو گذاشت رو شونه رفیقش و پرسید: تو قوی تری یا من؟ رفیق گفت: من، رفیق اولی با دلی گرفته دستشو برداشتو چند قدم دور شد و مجدادا پرسید تو قوی تری یا من؟او گفت: تو ، گفت چرا نظرت عوض شد؟ جواب داد تا وقتی دستت رو شونه من بود فکر کردم دنیا پشتمه
میدونی بن بست زندگی کجاست؟جاییکه نه حق خواستن داری؛نه توان فراموش کردن
تاکجای قصه هاباید زدلتنگی نوشت؟ تابه کی بازیچه بودن دردست سرنوشت؟تابه کی باضربه های دردباید رام شد؟یافقط باگریه های بی قرار آرام شد؟بهردیدارمحبت تابه کی درانتظار؟خسته ام اززندگی باغصه های بی شمار...
سهم من از زندگاني هيچ بود ،،، دل به هرکس خوش نمودم پوچ بود ؛؛؛ رنج غربت به دل خسته نشست ،،، درد تنهايي عمرم را شکست ؛؛؛ روزگارم برخلاف آرزوهايم گذشت !!! سرگذشت ديگران عبرت نشد ،،، خود شدم عبرت براي ديگران .
یادت باشه هر کی بهت گفت " دوستت دارم " ازش بپرسی چند ساعت؟؟؟؟؟؟؟؟
لوتیان در ذهن ما خط خورده اند . لوتیان عاشق شدند و مرده اند . کو سخاوت؟کومحبت؟کو امید؟ لوتیان زخم رفاقت خورده اند.
تعداد بازديد : 783
این نظر توسط zahra-erfan در تاریخ 1392/6/13/3 و 21:41 دقیقه ارسال شده است | |||
علی جون پستت خیلی خوب بود.![]() |
این نظر توسط جاسم در تاریخ 1392/2/24/2 و 13:15 دقیقه ارسال شده است | |||
جالب بود عمو علی... |